اتاق اطلاعات

اگر درباره مطلب خاصی دنبال اطلاعات می گردید، برام نظر بگذارید و من در اولین فرصت، مطلب مورد نظرتون رو روی پیجم میذارم.

اتاق اطلاعات

اگر درباره مطلب خاصی دنبال اطلاعات می گردید، برام نظر بگذارید و من در اولین فرصت، مطلب مورد نظرتون رو روی پیجم میذارم.

انواع فرهنگ نامه ها

      واژه­نامه­ها را می­توان از دیدگاه­های مختلف به شیوه­های گوناگون دسته بندی کرد.

      الف) از نظر گستره: 1) فرهنگ­های مفصل، 2) فرهنگ­های مختصر.

      ب) از نظر شمول: 1) فرهنگ­های عمومی، 2) فرهنگ­های اختصاصی (بیگدلی، 1387، ص20).

هرگاه فرهنگی بدون توجه به عوامل زمانی و تاریخی و یا موضوعی، واژگان یک زبان را خواه به صورت مختصر یا مفصل در بر بگیرد، آن را یک فرهنگ عمومی محسوب می کنیم (بیگدلی، به نقل از مرادی، 1387، ص20). واژه­نامه­های عمومی زبان یا لغت­نامه­ها، از نوع واژه­نامه­های عمومی و جامعی­اند که هیچ محدودیت رشته­ای ندارند و عمدتاً به شرح کلمات و اصطلاحات زبان توجه دارند که شامل معنی ساده واژه یا اصطلاح، املای درست، تلفظ صحیح، هویت دستوری و گاه همراه با متضادها و مترادف هاست. (لاریجانی، 1381، ص104)

      اگر فرهنگ نویس در تهیه و گردآوری فرهنگ، عواملی مانند زمان یا دوره خاص، لهجه­ها و گویشها، یا موضوعات علمی را مد نظر داشته­باشد، حاصل کار او فرهنگ اختصاصی خواهدبود (بیگدلی، به نقل از مرادی، 1387، ص20).

      ج) از نظر سطح: 1) فرهنگهای بزرگسالان، 2) فرهنگهای کودکان.

      د) از نظر زبان: 1) فرهنگهای یک زبانی، 2) فرهنگهای دو یا چند زبانه (مرادی، 1374، ص179).

تعریف واژه نامه

      برای واژه­نامه و کتاب لغت، تعاریف مختلفی ارائه شده است که در زیر، برخی از آنها را ذکر می کنیم:

      واژه­نامه­ها منابعی اند که به ارائه اطلاعات در باب واژه­ها، عبارات و اصطلاحات زبان می­پردازند.

      واژه­نامه کتابی است که به توضیح واژه های یک زبان، یا واژه­ها و اصطلاحات خاص یک رشته یا یک موضوع می­پردازد.

      واژه­نامه به نوعی کتاب مرجع متشکل از تعدادا زیادی مدخل (شناسه) گفته می شود که معمولاً ترتیب الفبایی دارد و به یک یا چند زبان است، که در آن، به ازای یک مدخل، شرح مختصر یا واژگان معادل و اطلاعات متناسب با آن داده می­شود. اگر موضوع فرهنگ یا واژه نامه زبان باشد، ان را فرهنگ زبان و اگر موضوع آن تخصصی باشد، آن را فرهنگ تخصصی می­نامند.

      واژه­نامه کتابی است که معانی لغات یک زبان در آن توضیح داده شده باشد. واژه ها به صورت الفبایی مرتب شده اند و معمولاً املا و تلفظ و معنای هر کلمه یاد شده است. فرهنگ لغات در یک رشته خاص، معمولاً حاوی معانی هر واژه است.

      اصطلاحنامه، واژه­ای است که در زبان فارسی معادل واژه انگلیسی Thesaurus به کار رفته است. واژه تزاروس در اصل از زبان یونانی و لاتین گرفته شده و به معنای گنجینه یا خزانه است و اینک به معنای گنجینه لغات به کار می رود.

      اصطلاحنامه، از نظر عملکرد، وسیله ای است برای کنترل واژه­ها و برگرداندن زبان طبیعی مدارک یا نمایه سازان یا استفاده کنندگان به زبان کنترل شده نظام (سیستم)، یعنی زبان اطلاعاتی؛ و از ساختار مجموعه لغات مهار شده و پویایی یک زمینه خاص از دانش بشری است که از لحاظ معنا و نوع مرتبط­اند. (لاریجانی، 1381، ص103)

      واژه­نامه یا فرهنگ لغت یا کتاب لغت، کتابی است که با کلمات یک زبان یا کلمات بعضی موضوعات خاص، پدید آوران خاص و ...... سرو کار دارد. اگرچه تصور می شود که واژه­نامه فقط با واژه­ها سر و کار دارد ولی دامنه پوشش آن اغلب می تواند از این هم فراتر برود.

      یک واژه­نامه، شامل کلمات یک زبان یا اصطلاحات یک موضوع، حرفه یا پیشه است که بر مبنای نظمی معین، معمولاً الفبایی، مرتب می شود و معانی، تلفظ، هجی، تعداد بخشهای کلمه، کاربرد و ..... کلمات را ارائه می کند. بنابراین واژه نامه به کلمه مربوط می­شود. تفاوت اصلی بین واژه­نامه و دایرةالمعارف این است که واژه­نامه، واژه­ها را توصیف می کند و دایرةالمعارف اطلاعات کلی درباره موضوع­ها را فراهم می­آورد. (بیگدلی، 1387، ص19)

      واژه­نامه­ها منابعی هستند که به ارائه اطلاعاتی در باب واژه­ها، عبارات و اصطلاحات زبان می­پردازند. با داشتن املای یک واژه و ترتیب الفبایی حروف یک زبان، می توان به اطلاعات دلخواه دست یافت. (مهراد، 1367، ص83)

ریشه واژه فرهنگ:

           در ادبیات فارسی عنصری، بلخی و فردوسی طوسی از لغت فرهنگ به مفهوم دانش و هنر بهره جسته­اند چنانکه در شاهنامه مذکور است: «بیاموخت فرهنگ و شد پر منش». سپس معنای فرهنگ در رویارویی با تمدن غربی گسترش یافت، ولی نه در مقابل مفاهیم نخستین، بلکه در خصوص رشته­های متنوع علوم انسانی مانند ادبیات و جامعه شناسی معانی ویژه­ای یافت. (شعبانی، 1378، ص151)

      در زبان فارسی ((واژه نامه))، ((لغت­نامه))، ((فرهنگ)) و ((کتاب لغت)) به صورت هم معنا به کار می روند (لاریجانی، 1381، ص103). در زبان عربی نیز در مقابل فرهنگ و کتاب لغت چند اصطلاح مرسوم است: کتاب اللغه، قاموس و معجم بیشتر از مترادفات دیگر معمول است. همچنین در زبان عرب، کلمه قاموس موجز اقیانوس است که اصل ان از زبان یونانی اکیانوس بوده و سپس به این زبان داخل شده است. در هیئت نجوم بطلمیوسی به کره زمین، قاموس المحیط اطلاق کرده اند که مقصود احاطه بر کل زمین می باشد، سپس مصنفان چندی از قاموس به معنای کتاب محیط بر لغات بهره جستند. (شعبانی، 1378، ص151)

      در انتخاب معادل هایی برای کلمه فرهنگ در زبان انگلیسی نیز این کلمات به چشم می خورد:

(لاریجانی، 1381، ص103)Dictionary, Glossary,Vocabulary,Terminogy, Lexicon,  Thesaurus (Thesauri), ….