اگر از اهل علم و دانشمندان و متخصصان علوم امروزی سؤال شود که فایده تاریخ علم چیست، بسیارند کسانی که قادر نیستند به این سؤال پاسخ دهند و هستند کسانی که اصولاً فایده آن را انکار می کنند و تامل و توقف دراین مبحث را موجب اتلاف عمر و اسراف نیرو و هدر رفتن امکانات می دانند. اینان معتقدند دوران علم قدیم سپری شده است و آن علم واقعاً مرده است و همان طور که نبش قبر مردگان جایز نیست، وارسی و تحقیق آراء منسوخ شده دانشمندان قدیم نیز کاری عبث و بی حاصل است. به عقیده مخالفان تاریخ علم، در حالی که مبانی علم قدیم ابطال و مفاعیم آن مردود شمرده شده و نتایج آن به کنار نهاده شده، از عرف وقت و دقت در کتب و مقالات علمی کهن بازمانده از پیشینیان چه فایدهای عاید خواهد شد؟ آیا بهتر نیست امکانات محدود خود را به جای صرف دراین حوزه، در بخشهایی از علوم امروزی که از صحت و دقت و بالندگی برخوردارند صرف کنیم؟
پاسخ این است: « آشنایی با تاریخ علم، تنها آشنائی با نظریه های مرده نیست بلکه آشنایی با آن سنتی است که این نظریه ها را در دامن خود متولد ساخته و پرورش داده و آنها را به خاک سپرده و به سراغ نظریه دیگری رفته است. سنت از این حیث، عین زندگی و حیات است و آگاهی از آن، آگاهی از ریشه یک درخت و پیشینیه یک حرکت است». (محقق نامه جلد یک)