در انگلیس جان آو گارلند (John of Garland) فهرست طبقه بندی شده ای از لغات را در قرن سیزدهم تدوین کردهبود و آن را Dictionarus نامید که نخستین اسمی است که در این مورد، یعنی «فرهنگ لغت» در زبان انگلیسی به کار برده شده است. با این وجود فرهنگ نویسی در انگلستان به طور جدی از قرن هفدهم شروع شد.
در سال 1604 رابرت کاودری (Robert Cawdery)، کتاب لغتی را با عنوان:
A table alphabetical of hard usual English words for the benefit and help of ladies, gentel women or any other unskiful persons
به چاپ رساند. کاودری با انتشار این فرهنگ امتیاز انتشار نخستین فرهنگ انگلیسی نوین را به خود اختصاص داد. او در این فرهنگ، 2500 واژه را با معانی ساده و تعریفهای کوتاه آورده بود. این فرهنگ و سایر فرهنگهایی که بر این روال در قرن هفدهم منتشر شدند، ویژگی Hardword را به خود نسبت می دادند بعنی برخورداری از واژههای مشکل، و هدف اصلی آنها کمک به افراد کم سواد و نیازمند به کاربرد واژه های مشکل در سطح اجتماعی بالا و در حد زبان معیار، و نیز معرفی برخی از معانی کمیاب و نادر بوده است. این شیوه فرهنگ نویسی حدود یک قرن دوام پیدا کرد.
نخستین لغت نامهای که سنت واژههای مشکل را شکست و تعاریف شفافی درباره لغات و مدخلها آورد و حجم نسبتاً زیادی داشت، فرهنگی بود که در سال 1702 با نام (A New English Dictionary) و به وسیله جان کرسی (John Kersey) منتشر شد. جان کرسی چندین فرهنگ متفاوت دیگر را نیز به چاپ رساند و نهایتاً اولین فرهنگ رومیزی یا دانشگاهی را بوجود آورد که پس از آن پیشرو فرهنگهای رومیزی و دانشگاهی قرار گرفت.
دومین نامی که در فرهنگنویسی قرن هجدهم انگلیس بسیار مشهور است، نام ناتان یا ناتانلی بیلی (Nathanilie Baily) است. بیلی نخستین کسی بود که برای جمع آوری لغات روش خاصی ابداع کرد و تدوین آنها را تکامل بخشید. او مشخصه ریشه شناسی لغات، مشخص کردن نشانه تکیه روی لغات و وضعیت هجابندی را برای اولین بار برای مدخل واژه ها مهیا کرد.
در سال 1828 نواه وبستر اولین فرهنگ زبان انگلیسی از نوع آمریکایی را چاپ کرد و پس از مرگ وی، چاپ سوم این فرهنگ با نام the Unabridged W.D به چاپ رسید که در آن توضیحات ریشه شناسی و تاریخ زبان انگلیسی منطبق با پیشرفت دانش زبانشناسی دادهشدهبود. اما بزرگترین فرهنگ دایرةالمعارف گونه قرن نوزدهم آمریکا، فرهنگ زیر است:
Century Dictionary and Cyclopia (1889-1899)
چهار خط مشی جدید در این کتاب به چشم میخورد:
الف) آرایش معانی یا تألیف لغات به ترتیب فراوانی کاربرد آنها در زمان حال و نه بر اساس رخداد تاریخی آنها از گذشته تا به حال.
ب) قرار دادن توضیحات ریشهشناسی در پایان تعاریف هر مدخل و نه در آغاز آن.
ج) به کارگیری یک نظام الفبایی برای تمام اقلام فرهنگ اعم از واژه ها و اقلام معمولی به جای جدا کردن و قرار دادن اعلام در بخشی مجزا.
د) به کار گیری حروف کوچک در آغاز هر مدخل مگر اینکه آن کلمه اسم خاص باشد.
در قرن بیستم نیز تعداد زیادی فرهنگ دیگر به چاپ رسید که ویژگیهای خاص خود را دارند. (خشیوند، 1385، ص27)